وقتي احساس مي كني كه نگاهي جدا از نگاه ديگران به زندگي داري اما مجبور مي شوي يا خود را مجبور مي كني كه مانند همگان زندگي كني ، اين كاري است بسيار مشكل .اين نحوه زندگی در واقع نوعي غافلانه زندگي كردن است . يعني تعمدآ غافلانه زيستن نه غفلتي از سر غفلت !...
وقتي مانند ماهي غرق در دريائيم ، تصور هم نمي كنيم كه خشكي هم
واقعيتي و يا كيفيتي است براي نفس كشيدن . فلذا چون در داخل زندگي هستيم و
با فرمولهاي آن مشغول و درگيريم ، پس غافليم .
حقيقت اين
جهان آن است كه ، جهان لايه لايه بوده و داراي بطون زيادي است . اينكه از
لايه ها و بطون اين جهان و كلآ امورات آن و عالم هستي با خبر باشيم ،
ادعايي است گزاف و نادرست . لذا چون از لايه هاي پنهان از ديد و منظر خويش
بي خبريم ، پس غافلانه زندگي مي كنيم .... اينكه در عین درونی متفاوت ,ظاهرت مثل بقيه است ،اینکه اگر در
شهر كوراني ، در عين بينايي مثل كوران عصا در دست باشي ، اينكه دشمن خويش.......
« عکس من و بابا سال 79»
ادامه مطلب.....