هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوایی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
ریاضت همان است که باید شاگردی کرد!
اسحاقی صدای گرم و چهره نافذی دارد. وی بیشتر روایت خوان است و منظومه هایی مانند طالبا ؛ حیدربیک و صنمبر ؛ روایت هژبرسهم الممالک ؛حقانی و مسکین و .... را بازآفرینی و اجرا میکند. خودش میگوید که بیش از یکصد روایت را در سینه دارد و حتی روی آنها کارهایی را هم انجام داده است. میگوید گهگاهی شعر مازندرانی هم می سراید .
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوایی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
ریاضت همان است که باید شاگردی کرد!
اسحاقی صدای گرم و چهره نافذی دارد. وی بیشتر روایت خوان است و منظومه هایی مانند طالبا ؛ حیدربیک و صنمبر ؛ روایت هژبرسهم الممالک ؛حقانی و مسکین و .... را بازآفرینی و اجرا میکند. خودش میگوید که بیش از یکصد روایت را در سینه دارد و حتی روی آنها کارهایی را هم انجام داده است. میگوید گهگاهی شعر مازندرانی هم می سراید .
میگوید تعزیه خوان هم هست و درمناسبتهای مختلفی به اجرای تعزیه پرداخته و لذا به آوازهای تعزیه تسلطی تقریبا کامل دارد.
اسحاقی در ساختن دوتارمازندرانی و کمانچه نیز تبحری کامل داشته بطوری که ساخته های او در منطقه از شهرت خاصی برخوردارست.
بعد از اوایل ماه مبارک رمضان بر حسب تصادف تلویزیون را تماشا میکردم (
چون حداکثر در شبانه روز شاید بطور متوسط حتی 15 دقیقه هم تلویزیون را
تماشا نمیکنم و اگر هم گهگاهی بچه ها اجازه دهند شبکه چهار آنهم بعضی از
سخنرانیها را می بینم ) برنامه تحت عنوان احتمالا ماه آسمانی را می دیدم.
گزارشی از استاد اسحاقی هنرمند مازنی را داشت پخش میکرد بخصوص آوازهایی از
او را که در تیراژ پایانی برنامه هم بخش کوتاهی از آن وجود دارد. این
برنامه در همین بخش بدلم نشست. مثل تمام کارهایی را که اگر اعتقاد و باور
داشته باشم برای حصول به آن بعد از توکل تلاش خاصی را می نمایم . ترتیب
ملاقات با این هنرمند مشهور اما ناشناس با من بعد از این برنامه تنها دو
ساعت گذشت که با هماهنگی با چهار نفر از ساری و روستاههای سورک و سمسکنده ؛
راهی گرجی محله بهشهر شدیم و بدیدار صمیمی با استاد پیر اسحاقی رسیدیم.
بسیار صمیمی و خودمانی با ما برخورد کرد. باو گفتم خداوند شاید بمصلحت
خیلی چیزها از جمله سرمایه بمن نداده باشد اما دو نعمت بزرگ را بمن عطا
کرده که قدرش را هر روز بیشتر میدانم و سنگینی اش را هم البته هر لحظه
بیشتر احساس میکنم. یکی درک و شناخت افراد از طریق صدا و دیگری رحم و جذبه
از طریق سیما و جبین که تاکنون باندازه ذره ای و خردلی هم این دو خصیصه بمن
دروغ نگفته اند. من بهمین دو دلیل و البته یکی دو انگیزه دیگر نزد
جنابعالی آمده ام تا ببینمت و ... شما البته تا حدود زیادی هم در صدا و هم
در چهره شبیه مرحوم ابوی من هم هستید و بخصوص در این پیراهن آبی که اکثر
اوقات تن پوش شماست ... به کجا دارم میروم !!!! بالاخره بگذریم که باید همه
را گذارد و گذر کرد و....
..... جهّال در تنعّم و ارباب فضل را
بی صد هزار قصّه ( یا غصّه ) یکی نان نمیرسد
جاهل بمسند اندر و عالم برون در
جوید به حیله راه و بدربان نمی رسد .....
... میگفت از زمان خاتمی ماهیانه مبلغ صد هزار تومان ؛ تحت عنوان " نمیدانم چی " بما میدهند...! ...
صدا و سیما هم بخصوص صدا و سیمای مازندران که قربونش بریم همش میخواهد مفت با هنر برخورد کند !!! البته هنرمند را دون شان است که قیمتی برای کارش بگذارد و در واقع تاجری نمیکند هنر را مگر تعدادی از هنرمند نما !
اسحاقی البته غالب امرار معاشش را از راه هنر دیگرش که همان مصنوعات بسیار معروف آلاتی مانند دوتار و کمانچه و... تامین میکند... از این روایت تلخ نیز بگذریم ...
استاد میگفت مدتی قبل از رادیو بی بی سی تلفنی با من تماس گرفتند که برایشان بخوانم ... بعد از مدتی مصاحبه کننده از من خواست که برایشون " بارم کی ها کیاه دور! سپیده جانم " را بخوانم !! در پاسخشان گفتم که این نوع از ( خرخوانی ها ) جزء موسیقی ( اگر بتوان موسیقی هم نامیدشان ) مبتذل ما بحساب می آید و.... !
او با ذکر نکته بالا قصد تاکیدی داشت که ؛ چند چیز هست که یک هنرمند بخصوص خواننده را آفت است که از جمله آن ؛ نپیراستن خویش همگام با شهرت خویش ؛ میخواست بگوید که هنرمند باید ایمان نابی داشته باشد و خود را ارزان نفروشد .... دور و بری ها اکثر بزرگان را بورطه هلاک انداخته اند... ملاحظه کاری در ارتباط با آشنایان ناباب و مرتبطین بی جنبه در واقع همانا و تخریب چهره هنر و هنرمند هم همانا.
متن کامل گزارش را در اینجا بخوانید ...